تکنولوژی

رشد تمرکزگرایی در اینترنت

اثر شبکه‌ای در علم اقتصاد و کسب‌وکار تاثیر مثبت استفاده یک کاربر از یک کالا یا خدمات بر ارزش آن است. به عبارت دیگر، وقتی اثر شبکه‌ای وجود داشته باشد، ارزش یک محصول با افزایش تعداد کاربرانش بیشتر می‌شود.

نمونه کلاسیک اثر شبکه‌ای، تلفن است به‌طوری که توسعه استفاده از آن در بین افراد باعث شد، این وسیله ارزشمند شده و به یک کالای ضروری تبدیل ‌شود. همین رویکرد نیز درباره کامپیوتر به وجود آمد که با ارائه برنامه‌های بیشتر، کاربران بیشتری جذب کرد، یا اینکه هر چه افراد بیشتری در یک شبکه اجتماعی عضو ‌شوند، ارزش آن شبکه برای سایر کاربران کنونی و آینده بیشتر می‌شود. در واقع، این ایده در دو دهه گذشته به مردم کمک کرده تا قدرت مایکروسافت و نرم‌افزار ویندوزش را دریابند و اینکه فیس‌بوک، گوگل و سایر غول‌های تکنولوژی به بازیگران اصلی اقتصاد جهان تبدیل ‌شوند. اصطلاح «اثرات شبکه‌ای» را کارل شاپیرو (Carl Shapiro) و هال واریان(Hal Varian)، نویسندگان کتاب «قوانین اطلاعات» به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌های حوزه اقتصاد دیجیتال، رواج دادند.

با این حال، هال واریان از اینکه می‌بیند چطور فرزند معنوی او مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار می‌گیرد، خوشحال نیست. وی در کنفرانسی در بروکسل اواخر سال ۲۰۱۶ گفت: «تنها چیز خطرناک‌تر از یک اقتصاددان، یک اقتصاددان آماتور است و اقتصاددانان آماتور زیادی وجود دارند که دوست دارند در مورد اثرات شبکه‌ای صحبت کنند.» به اعتقاد وی، برخی شرکت‌ها، به ویژه مایکروسافت و فیس‌بوک، از اثرات شبکه‌ای سود برده‌اند. در این میان، آمازون و گوگل کمتر برخوردار شدند. اما از نظر منتقدان، این ارزیابی هال واریان کمی خودخواهانه است، چرا که وی از سال ۲۰۰۲ اقتصاددان ارشد گوگل است. اما حق با او است. اگرچه اینترنت به‌عنوان چرخ‌های محرک اقتصادی نقش مهمی ایفا کرده، با این حال، داستان چگونگی متمرکز شدن آن همچنان پر از ابهام است. در واقع، این ابهام بیشتر درباره اثرات جانبی تمرکز اینترنت است تا اثرات شبکه‎ای.

کاوش عمیق

برای درک تاریخ اخیر اینترنت نباید فراموش کرد که اینترنت نیز مانند بسیاری از سیستم‌های دیجیتالی در چندین لایه طراحی شده است. در پایین‌ترین لایه، پروتکل‌هایی است که به انواع مختلف شبکه‌ها و دستگاه‌ها اجازه می‌دهد تا اطلاعات یا اینترنت را تبادل کنند. در این سطح که هنوز هم عمدتا غیرمتمرکز است، هیچ شرکت واحدی این پروتکل‌ها را کنترل نمی‌کند(هرچند تعداد شرکت‌های ارائه‌دهنده اینترنت به شدت کاهش یافته؛ اکثر آمریکایی‌ها تنها دو گزینه برای انتخاب دارند). لایه بعدی و بالاتر، یعنی هر چیزی که در راس خود اینترنت اتفاق می‌افتد، متمرکزتر شده است. این تمرکز در مورد وب و سایر کاربردهای اینترنتی صادق است. به ویژه بخش‌هایی که شامل اکثر خدمات مصرفی، از جست‌وجوی آنلاین گرفته تا شبکه‌های اجتماعی می‌شود.

تمرکز در آنچه به‌عنوان «لایه سوم» اینترنت نامیده می‌شود نیز شایع است. اکثر مردم یکی از دو سیستم عامل موبایل، iOS اپل یا اندروید گوگل را دارند. رایانش ابری میدان مسابقه سه‌جانبه بین آمازون، گوگل و مایکروسافت است. در مورد داده‌ها نیز این رقابت وجود دارد. آمازون، فیس‌بوک و گوگل نه تنها بر بازار اصلی خود مسلطند؛ بلکه نسبت به سایر شرکت‌های آنلاین در غرب، اطلاعات دیجیتال بیشتری را جمع‌آوری کرده‌اند. در واقع، این شرکت‌ها یک پایگاه داده‌ای در مقیاس جهانی هستند که اطلاعات را برای فروش تبلیغات هدفمند و به‌کارگیری خدمات هوش مصنوعی ذخیره می‌کنند. با وجود این، پس چرا لایه‌های مختلف اینترنت، ویژگی‌های مختلف آن را توسعه دادند؟ اساس اینترنت برای انتقال داده‌ها و انتشار اطلاعات طراحی شده بود، بنابراین پروتکل‌ها آنچه را که پیش از این از طرف کسی ارسال شده بود ثبت نمی‌کرد. در واقع، به گفته آلبرت ونگر(Albert Wenger)، از شرکت سرمایه‌گذاری یونین اسکوئر ونچرز(Union Square Ventures) که سرمایه‌گذار اولیه توییتر هم بود، اینترنت بدون حافظه ساخته شد.

گروه‌هایی مانند کارگروه مهندسی اینترنت(IETF) و کنسرسیوم وب جهان‌گستر(W۳C) که پروتکل‌های اصلی را توسعه دادند، توانستند به کتاب قوانین اضافه شوند. اما آنها کاری نکردند، در واقع تنها با تاخیر انجام دادند. یکی از دلایل ثبت نکردن دلایل ایدئولوژیک بود: بسیاری از پیشگامان اینترنت معتقد بودند پروتکل‌ها برای جلوگیری از تمرکز کافی است. دلیل دیگر این بود با اینکه آنها سریع‌تر از بدنه تنظیمات استاندارد متعارف حرکت می‌کردند، هنوز هم کند بودند.

به هر حال، کمبود حافظه داخلی در وب ارائه برنامه‌های خاصی را سخت می‌کرد. به‌عنوان مثال، فروشگاه‌های آنلاین هیچ راهی برای دانستن آنچه مشتری قبلا به آنها سفارش داده بود، نداشتند. البته برای حل این مشکل، شرکت نرم‌افزاری Netscape، راهکار «کوکی‌ها» را ارائه کرد. کوکی در واقع بسته‌ای از اطلاعات است که در قالب یک فایل متنی از طریق وب‌سایت‌ها روی کامپیوتر کاربر ذخیره می‌شود تا از طریق آن کاربر شناسایی شده و مثلا بدون نیاز به ورود نام کاربر و رمز عبور همواره در سایت لاگین باقی بماند. در واقع، ایجادکنندگان وبگاه‌ها کوکی‌ها را می‌سازند تا امکان دسترسی بهتر به سایتشان را فراهم کنند.

این تغییرات فنی ظریف فرصتی برای تعدادی شرکت برای تبدیل شدن به حافظه اینترنت به وجود آورد. در اصل، گوگل لیستی از وب‌سایت‌ها و پایگاه داده‌ای از تاریخچه‌های جست‌وجوی افراد است. فیس‌بوک هویت کاربران و ارتباطات بین آنها را ردیابی می‌کند. آمازون شماره کارت اعتباری و اطلاعات رفتاری خریداران را جمع‌آوری می‌کند. با این حال، مخزن چنین اطلاعاتی بودن به‌طور کامل توضیح نمی‌دهد که چگونه این شرکت‌ها بر بازارهای خود تسلط یافتند. این جایی است که اثرات شبکه‌ای وارد می‌شوند. اینترنت اساسا اقتصاد محتوا، از اخبار گرفته تا ویدئو، را تغییر می‌دهد. در جهان آفلاین، قدرت و سود به شرکت‌هایی تعلق می‌گیرد که توزیع، مانند چاپ و شبکه‌های کابلی را کنترل می‌کنند. اما در وضعیت آنلاین، توزیع اساسا رایگان بوده و بخش سخت‌ آن جمع‌آوری محتوا، یعنی یافتن بهترین و عرضه آن به مشتریان است.

بنابراین اولویت نخست، جذب کاربران زیاد تا جایی که ظرفیت و امکان آن وجود دارد، است. به‌عنوان مثال، گوگل توانست Alta Vista (موتور جست‌وجوی پیشرو در اواخر دهه ۱۹۹۰) را شکست دهد، زیرا جست‌وجوهایش سریع‌تر و نتایجش دقیق‌تر بود. هنگامی که چنین مزایایی ایجاد شد، گوگل انواع مختلفی از خدمات را راه‌اندازی ‌کرد. خدمات کاربرانی را جذب می‌کرد و به واسطه آنها تولید‌کنندگان محتوا(سایت‌هایی که نام آنها در جست‌وجوی گوگل می‌آید) را جذب می‌کردند، که این روند به نوبه خود تجربه کاربر را بهبود می‌بخشید. به‌طور مشابه، افراد بیشتری از سرویس جست‌وجوی گوگل استفاده می‌کنند، گوگل نیز اطلاعات بیشتری جمع‌آوری کرده و کمک می‌کند تا نتایج بیشتری را مرتبط سازند.

در حال حاضر شرکت‌های فناوری تعداد زیادی مراکز داده در سراسر جهان و میلیون‌ها سرور را مدیریت کرده و از شبکه‌های خصوصی پرسرعت استفاده می‌کند. گوگل، به‌عنوان بزرگ‌ترین شرکت، حدود یک‌چهارم کل ترافیک اینترنت را مدیریت می‌کند. همچنین این شرکت برای توسعه کسب و کارهای رایانش ابری، در حال ساخت سه کابل جدید فیبر نوری زیر آب در امتداد سطح اقیانوس از اقیانوس آرام تا دریای شمال است. چنین سرمایه‌گذاری رقابت را برای سایرین سخت‌تر می‌کند.

گرچه گوگل اهمیت حق تجربه کاربر را از ابتدا متوجه شد، با این‌حال یافتن راهکاری برای کسب درآمد از جست‌وجو، طول کشید. تلاش گوگل برای فروش تکنولوژی‌اش به شرکت‌ها و به تبع آن برای تبلیغات، بعدها از سوی فیس‌بوک و سایر شرکت‌های بزرگ اینترنت نیز دنبال شد. این انتخاب به این معنی بود که آنها مجبور بودند اطلاعات بیشتری در مورد کاربرانشان جمع‌آوری کنند.  اگر آنها اطلاعات بیشتر داشته باشند، تبلیغاتشان را بهتر هدف‌گذاری کرده و پول بیشتری کسب می‌کنند. طبق گفته سایت پژوهشی eMarketer، یک گروه اطلاعاتی بین فیس‌بوک و گوگل اکنون نزدیک به ۶۰درصد از درآمد تبلیغات آنلاین آمریکا را جمع‌آوری می‌کند.

به گفته گلن ویل(Glen Weyl)، اقتصاددان مرکز تحقیقات مایکروسافت و استاد دانشگاه ییل، بزرگ شدن جمع‌آوری‌کنندگان داده‌ها برای اهداف تبلیغاتی، آنها را برای تغییر شکل مثلا تبدیل شدن به شرکت‌های هوش مصنوعی آماده می‌کند. آنها نه تنها حجم عظیمی از داده‌ها دارند، بلکه از استعداد‌های مهندسی و زیرساخت‌های محاسباتی لازم برای تبدیل اطلاعات دیجیتالی خود به انواع خدمات شناختی، از تشخیص چهره و گفتار گرفته تا نرم‌افزار برای پهپاد و خودروهای خودران، بهره‌مند هستند. اما از طرفی منتقدان فناوری‌های بزرگ مانند جاناتان تاپلین(Jonathan Taplin)، مدیر سابق آزمایشگاه نوآوری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، نگران است که هوش مصنوعی می‌تواند دور دیگری از تمرکز را ایجاد کند. ترس بزرگ این است که در آینده یکی از غول‌های آنلاین به نوعی به «استاد هوش مصنوعی» تبدیل شود و نه تنها در جهان آنلاین، بلکه در بسیاری از صنایع دیگر نیز حکمرانی کند. در حال حاضر، این یک داستان علمی تخیلی بوده و ممکن است هرگز تحقق نیابد. اما در عین حال رویای تغییر قوانین اقتصادی اینترنت برای رسیدن به ریشه‌های غیرمتمرکز آن، به شدت از سوی تعداد زیادی از استارت‌آپ‌ها و فعالان بلاک‌چین دنبال می‌شود.

منبع: اکونومیست

 

منبع : دنیای اقتصاد

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا